اَبوفُكَيهه اَزْدى

پدیدآورعلی‌اکبر رضایی

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 2

تاریخ انتشار1388/01/30

منبع مقاله

share 2592 بازدید

اَبوفُكَيهه اَزْدى: ابوفكيهه، اَفلَح،[1] (يسار[2]، نبت[3]) اَزدى يمنى[4]

وى از اهالى عين‌التمر (شهرى نزديك انبار و در غرب كوفه) و از موالى بنى‌عبدالدّار[5] و برده صفوان*بن‌اميه[6] بود. وى مسيحى[7] و به قولى يهودى[8] و عجمى بود[9] كه در مكّه به آهنگرى و شمشيرسازى اشتغال داشت.[10] ابوفكيهه هم‌زمان با بلال اسلام آورد و از نخستين مسلمانان به‌شمار مى‌رفت.[11]
مسلمانى او خشم صاحبش، صفوان‌بن‌اميه و بنى* عبدالدار را برانگيخت و در پى آن، همانند ديگر مسلمانان، تحت آزار و شكنجه قرار گرفت; امّا او هم‌چنان بر عقيده خود پايدار ماند. شگنجه‌گر او اميّة*بن‌خلف بود. او بتى را در برابرش گرفت و گفت: آيا اين خداى تو نيست؟ ابوفكيهه پاسخ داد: خداى من كسى است كه من، تو و اين بت را آفريده است. اميه با شنيدن اين سخن، سخت برآشفت و گلوى ابوفكيهه را فشرد. در اين هنگام اُبىّ*بن‌خلف به برادرش اميه گفت: بر آزارش بيفزا تا محمّد با جادوى خود او را خلاص كند.[12] وى پس از مدت‌ها شكنجه و آزار، به‌دست ابوبكر* خريدارى و آزاد شد; امّا آزارش هم‌چنان ادامه يافت تا در هجرت* دوم مسلمانان به حبشه، با آنان همراه شد.[13]

ابوفكيهه در شأن نزول:

برخى مفسران، نام ابوفكيهه را در ذيل 4 آيه‌قرآنى آورده‌اند:
1. آيه‌103 نحل/16: «و‌لَقَد نَعلَمُ اَنَّهُم يَقولونَ اِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذى يُلحدونَ اِلَيهِ اَعجَمىّ و هـذا لِسانٌ عَرَبىٌّ مُبين = و ما مى‌دانيم كه آنان مى‌گويند: جز اين نيست كه بشرى به او مى‌آموزد. زبانِ آن كس كه اين نسبت را به او مى‌دهند، گنگ و نارسا است; در‌حالى‌كه اين قرآن به زبان عربىِ روشن است.» طبق برخى اقوال، منظور از اعجمى، ابوفكيهه است. قريش بر اين عقيده بود كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) از علوم وى بهره برده است;[14] افزون بر پاسخ صريح قرآن* ابوفكيهه نيز پندار آنان را باطل شمرده، گفت: اين پيامبر است كه اسلام را به ما‌مى‌آموزد.[15]
2. آيه‌4 فرقان/25: «وقالَ الَّذينَ كَفَروا اِن هـذا اِلاّ اِفكٌ افتَرهُ واَعانَهُ عَلَيهِ قَومٌ ءاخَرُونَ فَقَد جاءو ظُـلمـًا وزورا= و كسانى‌كه كافر شدند، گفتند: اين [قرآن] جز دروغى كه [محمد]بافته نيست و گروهى ديگر او را بر [اىِ انجام]آن يارى كرده‌اند. به راستى كه ستم و دروغى ناروا آورده‌اند.» آلوسى در روايتى آورده است كه قريش بر اين باور بود كه ابوفكيهه، عدّاس و حبر كه همگى اهل كتاب بودند، به پيامبر(صلى الله عليه وآله)در آوردن و ساختن قرآن يارى رسانده، تاريخ امّت‌هاى پيشين را به وى آموخته‌اند; سپس حضرت با عبارت‌هاى خود [آموزه‌هاى آنان را] نقل كرده است. آيه‌پيشين، آن را ستم و دروغى ناروا‌شمرد.[16]
3. نقل است كه گروهى از تازه مسلمانان، از‌جمله ابوفكيهه گاه بر اثر شكنجه‌هاى فراوان، بى‌هوش شده، بى اختيار سخنان كفرآميز مى‌گفتند;[17] ازاين‌رو آيه‌110 نحل/16 درباره آنان فرو فرستاده شد: «ثُمَّ اِنَّ رَبَّكَ لِلَّذينَ هاجَروا مِن بَعدِ ما فُتِنوا ثُمَّ جـهَدوا و صَبَروا اِنَّ رَبَّكَ مِن بَعدِها لَغَفورٌ رَحيم= امّا پروردگار تو نسبت به كسانى‌كه پس از فريب خوردن (به ايمان بازگشتند) و هجرت و جهاد و پايدارى كردند، آمرزنده و مهربان است».
4. ابن‌اسحاق آيات 52ـ54 انعام/6 را درباره جمعى از مسلمانان مستمند از‌جمله ابوفكيهه مى‌داند كه گرد پيامبر مى‌نشستند و بزرگان قريش، هم‌نشينى چنين افرادى را با حضرت استهزا* مى‌كردند. خداوند در نكوهش قريش و بزرگ‌داشت مسلمانان، چنين فرمود: «و‌لاتَطرُدِ الَّذينَ يَدعونَ رَبَّهُم بِالغَدوةِ و العَشىِّ‌...= و كسانى را كه صبح و شام پروردگارشان را مى‌خوانند و جز به ذات [پاك] او نظرى ندارند، از خود دور مكن. نه چيزى از حساب آن‌ها بر تو است و نه چيزى از حساب تو بر آنان تا ايشان را برانى و از ستم‌كاران باشى و اين چنين بعضى از آنان را با بعض ديگر [=‌توانگران را با فقيران] آزموديم تا بگويند: آيا اينان هستند كه خداوند از ميان ما [برگزيده و] بر آن‌ها منّت گذارده [و نعمت ايمان بخشيده] است؟ آيا خداوند، شاكران را بهتر نمى‌شناسد؟ هر گاه كسانى‌كه به آيات ما ايمان دارند، نزد تو آيند، به آنان بگو: سلام* بر شما! پروردگارتان رحمت را بر خود فرض كرده است. هركس از شما كار بدى از روى نادانى انجام دهد; سپس توبه و اصلاح [و جبران] كند، [مشمول رحمت خدا مى‌شود; چرا كه]او آمرزنده مهربان است».

منابع

اسدالغابة فى معرفة الصحابه; انساب الاشراف; البداية و‌النهايه; تفسير القمى; الجامع لاحكام القرآن، قرطبى; الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور; روح‌المعانى فى تفسير القرآن العظيم;الروض الانف; الطبقات الكبرى; مجمع‌البيان فى‌تفسير القرآن.
على‌اكبر رضايى



[1]. انساب‌الاشراف، ج1، ص‌220; اسدالغابه، ج1، ص264.
[2]. انساب‌الاشراف، ج‌1، ص‌220; الروض‌الانف، ج‌3، ص‌392.
[3]. تفسير قرطبى، ج‌10، ص‌117.
[4]. الروض‌الانف، ج‌3، ص‌392.
[5]. الطبقات، ج‌4، ص‌92.
[6]. البداية و النهايه، ج‌3، ص‌84.
[7]. مجمع‌البيان، ج‌6، ص‌595.
[8]. روح‌المعانى، مج‌8، ج‌14، ص‌344.
[9]. تفسير قمى، ج‌1، ص‌422.
[10]. مجمع‌البيان، ج‌6، ص‌595.
[11]. انساب‌الاشراف، ج1، ص220; اسدالغابه، ج1، ص‌264.
[12]. همان.
[13]. الطبقات، ج‌4، ص‌92.
[14]. تفسير قمى، ج‌1، ص‌422.
[15]. روح‌المعانى، مج‌8، ج‌14، ص‌344.
[16]. روح المعانى، مج10، ج‌18، ص‌344.
[17]. الدر المنثور، ج‌5، ص‌171.

مقالات مشابه

شناخت صحابه با توجه به آیات جهاد

نام نشریهتفسیر پژوهی

نام نویسندهکریم علی‌محمدی

نقش تاریخ صدر اسلام در تفسیر قرآن کریم

نام نشریهپژوهش های قرآن و حدیث

نام نویسندهقاسم فائز, محمدرضا شاهرودی, سعید گلاب‏بخش

نقش تاریخ در تفسیر قرآن کریم با تأکید بر تاریخ عصر جاهلی

نام نشریهآموزه های قرآنی

نام نویسندهقاسم فائز, محمدرضا شاهرودی, سعید گلاب‏بخش

غورى در آيه غار

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهجعفر انواری

بررسي مقاله «اصحاب پيامبر(ص)»

نام نشریهدو فصلنامه قرآن پژوهی خاورشناسان

نام نویسندهحسین علوی‌مهر, حسین تقی‌پور

ارزیابی جایگاه صحابه در تببین آیات

نام نشریهسفینه

نام نویسندهمحمد سند